جدول جو
جدول جو

معنی موس موسی - جستجوی لغت در جدول جو

موس موسی
لواط همجنس بازی مردان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موس موس
تصویر موس موس
تملق، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
حکایت آواز و صوت لبها که بهم آید و نفس آرام و به توالی به درون کشیده شود خوشایند کودک یا جلب توجه او را
لغت نامه دهخدا
(زِ)
نام مردابی به خوزستان
لغت نامه دهخدا
پریشان، پراکنده، چنانکه تارهای مو، آشفته:
گرچه صنما همدم عیساست دمت
روح القدسی چگونه خوانم صنمت
چون موی شدم ز بس که بردم ستمت
مویی مویی که موی مویم ز غمت،
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 708)
لغت نامه دهخدا
تصویری از موس موس
تصویر موس موس
تملق چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موس موس
تصویر موس موس
تملق، چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین
مجیزگویی، تملق، خوش باش، خوش خدمتی، خوش رقصی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
همراه با فشار و زور
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرکی به خرج دادن، با تظاهر به سادگی بهتر و آسانتر از دیگران
فرهنگ گویش مازندرانی